ادم یعنی اول انتخاب واخراراده.ادم یعنی اینکه میدونی چکار کنی.یعنی خودت روبه خاطردیگران فراموش کنی.خودمغرورت رو بشکنی وخودی بسازی باوسعت یک عمرزندگی ادم یعنی پریاددیروزوخالی ازطمع فردا.ادم یعنی زندگی درامروزنه برای رسیدن به فردابلکه برای جبران دیروز.ادم یعنی به امیدفردانبودن خودبه سراغ فردارفتن.یعنی امروزرابسازی درامروزمتولدشوی ودرامروزبمیری چراکه شایدفردابرایت مقررنشده باشد.ادم یعنی ازگرمای این راه پرپیچ وخم دست سعی وکوشش رابرپیشانی سایبان کردن ولحظه ای به انتهای راه نگریستن که اگراستوار نباشی که اگر بترسی چگونه می خواهی قدم درراهی بگذاری که هر لحظه اش قلوه سنگی است که پای اراده ات رانشانه می رود چگونه انقدرمطمین به رسیدن می شوی که اگرافتاده وناکام شدی بازهم برخیزی وازنوشروع کنی.بزرگترهاباهرقدمی که برداشتیم دستمان راگرفتندومراقب جلوی پایمان بودند. بزرگترها یادمان داده اندکه زندگی سخت است ولی نه!!شایدبزرگترهاماراترسانده اندمگران جلوچیست؟مگررهایی ازکنج همه ی عادت هاغیرازتلاش برای ساختن ورسیدن است!بایدکمی ازخودمان فراتررویم وفراتربنگریم وبایددرک کنیم دردثروت رادردحسرت رادردغفلت راودردجویبارکهای راه گم کرده ی شهرمان راکه درجستجوی دریاراه مرداب رادرپیش گرفته اندوانگاه...دست دردست هم نهیم وزندگی رابسازیم ازامروزجانمانیم تافرداهنگام تقسیم سهم مان خواب نمانیم وبه جای همه ی انهاکه هنوزبادیروزخودشان درگیرندازهمه ی انهاکه فردارامقدرمی کنندبخواهیم فردای همه ی مافرزندان این مرزوبوم راخوب مقدرکنندکه خالی ازهرچه غصه است باشد. به امیدجانماندن تمامی مردم..
و زندگی یعنی...
.به نام معبود عابدان به نام معشوق عاشقان به نام انکه اشک را در چشمان وچشمان را در انتظار قرار داد.زندگی ترانه ایست که هرروز انرا می سرایم زندگی اواز دلنشین زیستن است برای غروبی که یک روز ...زندگی یعنی به دشتها سفر کردن و فاصله ها را درهم نوردیدن زندگی یعنی در کوچه باغهای دل یکدیگر رخنه کردن من زندگی را در غروب یک روز بهاری در نگاه شاپرکهایی دیدم که برایم دست تکان می دادند من زندگی را در گلدان کوچک قلبهایی دیدم که از محبت انرا ابیاری می کرد زندگی را از زبان پرستو ی مهاجری شنیدم که برگهای زرد پاییزی را کنار می زد من زندگی را در لا بلای اوراق سبز طبیعت جستجو کردم زندگی یعنی امید عشق عشقی که سنگهای سخت و سیاه را نورانی می کند زندگی واژه ی قشنگی است که ما انرا هر روز در دفتر خاطراتمان ثبت می کنیم زندگی زیستن در حیاطی است که هر روز بر لب حوض می نشینی و ماهیهای قرمز را نگاه می کنی زندگی درختی تناور است که برگهای زردش در زیر سنگ ریزهها دفن شده اند.